زنان در فرهنگ یهودی قرن اول
برای درک هرچه بیشتر و ارزیابی هر چه دقیقتر طرز برخورد عیسی با زنان، باید نخست به بررسی زمینۀ فرهنگی و دینی جامعهای پرداخت که عیسی در آن میزیست. بیگمان تمایز و انقلابی بودن تعالیم و طرز برخورد عیسی با زنان تنها زمانی آشکار میگردد که آن را با طرز برخورد و گفتههای همعصران او مقایسه کنیم. در نوشتههای یهودیت بینالعهدین اظهار نظرهایی دربارۀ زنان وجود دارد که مبنای مناسبی را برای چنین مقایسهای فراهم میآورد .
"بنسیرا"، در اواخر قرن دوم پیش از میلاد، دربارۀ زن نااهل چنین میگوید: "روحیه پایین، چهرۀ غصهدار و دل ریش شوهر؛ اینهاست دستاورد زن مغرض و نااهل. گناه با زن شروع شد، و این واقعیت را که همه روزی خواهیم مُرد، مدیون خانمها هستیم. مگذارید آب جای نشت پیدا کند، اجازه ندهید زن نااهل با زبانش آزادانه جولان دهد. اگر آنچه به او میگویید انجام نمیدهد، از شرش راحت شوید."
"فیلون"، فیلسوف و متکلم یهودی معاصر عیسی، معتقد بود زن در مقایسه با مرد به لحاظ عقلی ناقص است. مردها کارشان از روی عقل و منطق است، ولی زنها از روی احساس و بخصوص هوسبازی عمل میکنند.
"وسفوس"، تاریخنگار یهودی نیمۀ دوم قرن اول میلادی، معتقد بود که زن از هر جهت پایینتر و کمتر از مرد است و از همین رو باید در اطاعت بیچون و چرا از مرد به سر ببرد.
"تَلمود" در مورد پایینتر بودن زن از مرد صراحت دارد و معمولاً زنها را در ردیف بچهها و بردههای غیریهودی قرار میدهد.
استاد "جودا بن اِلای" مینویسد که مرد یهودی باید هر روز سه شکر را بهجا آورد: شکر که خدا او را مُشرک نیافریده؛ شکر که او را زن نیافریده، و شکر که او را وحشی و بیسواد نیافریده است.
از نظر "تَلمود" و "میشنا"، برای مرد برخلاف حکمت است که با زنی صحبت کند یا با او تنها باشد، بخصوص اگر آن زن ازدواج کرده باشد. البته برای زن هم اصلاً درست نبود با مردی گفتگو کند.
در خصوص حیات دینی زنان و شرکت آنها در مراسم عبادتی، باید گفت تا جایی که عبادت عمومی در معبد مد نظر باشد، زنان فقط میتوانستند به صحن زنان و غیریهودیان داخل شوند، و در تمام مدتی که به دلایل خاص زنانه از نظر آیینی نجس محسوب میشدند، اصلاً اجازه ورود به معبد را نداشتند. چنین مینماید که به هنگام شرکت در جلسات کنایس از آزادی بیشتری برخوردار بودند. هر چند برای رسمیت یافتن جلسه کنیسه، به حساب نمیآمدند و حضور دست کم ده مرد ضروری بود، ولی زنان میتوانستند در همۀ جلسات کنیسه حضور بههم رسانند.
به نظر میرسد که اغلب جدا از مردان مینشستند و هیچ نقش فعالی در جلسه نداشتند. دلیل این امر آن بود که زنان معمولاً فاقد قدرت یادگیری تلقی میشدند، بخصوص در مورد امور دینی و الهی. استاد "ایلعازر بن عَزَریا" میگوید که، "مردها برای آموختن به کنیسه میآیند، زنها فقط برای شنیدن."
پس به طور کلی باید گفت که نقش زنان در حیات دینی یهودیان زمان مسیح بسیار منفعل بود. آنان پایینتر از مردها تلقی میشدند و استادان دین یهود به کرات از آنها به طور منفی و با لحنی تحقیرآمیز و عیبجویانه سخن میگفتند. طرز برخورد عیسی با زنان را باید در پرتو این زمینۀ دینی- فرهنگی مورد توجه قرار داد.
جایگاه و اهمیت زنان برای عیسی
لوقا در شرح تعالیم و کارهای عیسی آنها را بارها به طور جفت جفت بیان میدارد بهگونهای که زنان در موازات مردان به عنوان شخصیتهای محوری وقایع و یا مثالهای عیسی ظاهر میگردند. این البته حاکی از اهمیتی است که عیسی برای زنان قائل بوده و در تعالیم و کارهای خود به زنان به اندازۀ مردان عنایت و توجه داشته است. برای مثال میتوان به جفتداستانهای زیر در شرح لوقا از تعالیم عیسی، اشاره کرد:
لوقا ۴:۲۵-۲۷: بیوۀ صرفۀ صیدون - نعمان سریانی
لوقا ۱۱:۳۱-۳۲: ملکۀ نینوا - مردان نینوا
لوقا ۱۳:۱۸-۲۱: دانۀ خردل که مردی کاشت - خمیر مایهای که زنی در تودۀ خمیر گذاشت
لوقا ۱۵:۴-۱۰: گوسفند گمشدۀ یک شبان - سکۀ گمشده یک زن
در این جفتداستانها میبینیم که عیسی از تجربیات زنان در موازات تجربیات مردان سخن میگوید، چه در اشاره به وقایع عهد عتیق و چه در استفاده از وقایع زندگی معاصر. او با این کار نشان میدهد که:
۱) تجربیات آنها به هم شبیه است و از ارزش برابر برخوردار میباشد.
۲) تجربیات هر دو میتواند بیانگر واقعیتهای روحانی باشد.
۳) او به شنوندگان زن خود به اندازۀ مردان توجه دارد و از همین رو مثالها و نمونههای خود را بهگونهای انتخاب میکند که زنان هم بتوانند همچون مردان خود را در جای شخصیتهای مثلهای او بگذارند و تعالیم او را بهخوبی درک و حس کرده، آنها را در زندگی خویش بهکار بندند. تعالیم و موعظههای عیسی تنها برای مردها و خطاب به آنها نبود. او به شنوندگان زن خود به همان اندازه توجه داشت و در بیان تعالیم خود احساسات و علایق آنان را در نظر میگرفت، زیرا در نظر او، تا جایی که شاگردی وی مد نظر بود، بین زن و مرد تفاوتی وجود نداشت.
نگاهی به طرز برخورد عیسی با زنان
الف) بیوه زن نائینی (لوقا ۷:۱۱-۱۷): این زن نمونۀ عالی کسی است که صرف نظر از هر خصوصیت دیگری، محتاج شفقت عیسی است. ماجرا حول زن میگردد و نه پسر او که زنده شد. وضعیت بسیار غمانگیز او در آیۀ ۱۲ توصیف شده است. پسر، تنها پشت و پناه این زن بیوه بود. با از دست دادن او، زندگی زن هم به پایان میرسید. بنابراین، عمل عیسی کاملاً بعد عملی و اجتماعی داشت. آن زن به عنوان یک انسان نیازمند، نمونۀ عالی کسی بود که عیسی برای رفع نیاز و حمایت از او آمده بود. واکنش عیسی، دلسوزی و شفقت خالص بود. هیچ اشارهای نه به ایمان زن وجود دارد و نه به آمرزش گناهان او. محبت عیسی نسبت به او بدون قید و شرط است. بهعلاوه عیسی با متوقف کردن نعشکش و دست زدن به مرده، هم رسم یهودیان را زیر پا میگذارد و هم خود را نجس میسازد. او حاضر است برای کمک به یک زن نیازمند که هنوز شناختی هم از او نداشت، عرف و انتظارات اجتماعی و دینی آن زمان را زیر پا بگذارد.
ب) زن گناهکار در خانۀ فریسی (لوقا ۷:۳۶-۵۰): این زن نمونۀ عالی کسی است که چون گناهان بسیارش آمرزیده شده است، در ابراز قدردانی و محبت قلبی خود به عیسی جرأت و جسارت بسیار به خرج میدهد. او به احتمال زیاد زنی بدکاره بود. ورود چنین زنی به خانۀ یک فریسی به خودی خود غیرقابل قبول و توهین به حضار تلقی میشد. ولی برای عیسی چنین نبود. چنانکه از مثل عیسی در آیات ۴۱ تا ۴۳ آشکار است، زن پیشتر از تجربۀ آمرزیدهشدن توسط عیسی برخوردار شده بود و اکنون دست به کاری میزد که بیانگر عشق و قدردانی عمیق او نسبت به عیسی بود.
هیچ معلم دینی دیگری عمل این زن را نمیپذیرفت. باز کردن موها و خشک کردن و بوسیدن پاهای عیسی میتوانست بهآسانی عملی جنسی تلقی شود. سکوت عیسی در برابر عمل زن بیانگر پذیرش بود، نه تنها پذیرش کار او بلکه پذیرش خود او به عنوان یک زن. زن با خشک کردن پاهای عیسی با موهایش و بوسیدن آنها، هم برخلاف همۀ معیارهای دینی و اجتماعی زمانه عمل میکرد و هم باعث نجس شدن عیسی میشد، چرا که زنی بدکاره بود.
فریسی که از رفتار عیسی تکان خورده بود، بیدرنگ نتیجه گرفت که این مرد اگر واقعاً پیامبر بود، بیشک فاصلۀ مناسبی را با این زن بدکاره حفظ میکرد. ولی عیسی نه تنها اجازه میدهد زن پای او را ببوسد، بلکه بهگونهای عمل میکند و سخن میگوید که گویی کار زن بیش از رفتار فریسی مورد پسند اوست. بدینسان، در این داستان، زنی گناهکار ولی آمرزیده در نقطۀ مقابل یک فریسی دیندار، مورد ستایش مسیح قرار میگیرد. مسیح جانب زن را میگیرد، زنی که اکثریت جامعه یهود او را رد و طرد میکردند.
ج) زن مبتلا به خونریزی (لوقا ۸:۴۰-۴۸): این زن نمونۀ عالی جسارتِ ایمان در میان انبوهی از مردم است که از پی عیسی میرفتند. این یکی از جفتداستانهای لوقا است. اینجا شفقت عیسی نسبت به زنی محروم و مطرود از جامعه (به سبب خونریزی) در کنار عنایت او نسبت به نیاز مردی محترم از طبقۀ بالای جامعه، به تصویر کشیده شده است.
زن به سبب خونریزی دائمی، همیشه نجس بود. اگر در جایی مینشست، آن مکان نجس میشد، و اگر کسی را لمس میکرد آن شخص نجس میگردید (لاویان ۱۵:۱۹-۳۰). بدین ترتیب، وضعیت غمانگیز زن از یک بعد اجتماعی و دینی نیز برخوردار بود. او از فعالیتهای اجتماعی و حضور یافتن در محافل و اماکن عمومی محروم بود. همچنین اجازه شرکت در مراسم دینی را نداشت.
ایمان این زن، او را از تمام جمعیت متمایز میسازد (۴۵ و ۴۸) و او به شاهد کار شفابخش عیسی در برابر چشم همگان بدل میشود (آیه ۴۷).
یکی از نکات اصلی در این ماجرا واکنش عیسی در برابر عمل این زن نجس است که با لمس کردن عیسی بدون اجازه گرفتن از او، سنتهای دینی را زیر پا میگذارد. عیسی با پذیرفتن عمل زن و تحسین او به خاطر ایمانش در واقع قوانین طهارت را نادیده میگیرد و آنها را بیاهمیت اعلام میدارد.
بهعلاوه، اگر چنین زنی از نظر عیسی ناپاک نبود و میتوانست به عیسی دسترسی داشته باشد و او را لمس کند، در این صورت استدلال معلمان یهود که نمیگذاشتند زنها به سبب نجاست زنانه در بسیاری از فعالیتهای دینی و عبادتی شرکت کنند، زیر سؤال میرفت و راه برای شرکت هرچه بیشتر آنان در خدمات و فعالیتهای دینی باز میشد.
د) مریم و مرتا (لوقا ۱۰:۳۸-۴۲): در این قسمت، مریم نمونۀ عالی شاگردی است. شاگردی برای عیسی، بخصوص چنانکه لوقا او را به تصویر میکشد، در شنیدن و انجام دادن کلام خلاصه میشود ( لوقا ۶:۴۶-۴۷؛ ۱۱:۲۷-۲۸؛ ۸:۲۱).
در این داستان مریم را میبینیم که نزد پاهای عیسی مینشیند. نشستن نزد پاهای کسی، اصطلاحی فنی بود به معنای شاگرد کسی شدن. مثلاً، اعمال ۲۲:۳ در یونانی میگوید که پولس تربیت یافته "نزد پاهای" غمالائیل بود. مریم به کلام عیسی گوش فرا میدهد. او نمونۀ عالی یک شاگرد است و با ادامه به این کار، در واقع عضو خانوادۀ نوین عیسی میشود (۶:۴۶-۴۷؛ لوقا ۸:۲۱).
شاگردی مریم و تعلیم گرفتن او از عیسی برخلاف عرف آن روز بود. مطابق با این عرف زن باید در خانه میماند و به امور خانواده میرسید تا شوهر و پسران میتوانستند درس بخوانند. بهعلاوه وقتی را که عیسی صرف این دو زن میکرد، کاملاً برخلاف عرف آن روز بود و میتوانست خیلی شک برانگیز باشد. با این همه عیسی با آنها وقت صرف میکرد و به عنوان شاگردان خود تعلیمشان میداد.
اعتراض مرتا و تأکید او بر نقش سنتی زن نمیتوانست این حقیقت را تحتالشعاع قرار دهد که زنها هم مانند مردها باید شنیدن و اطاعت از کلام عیسی را اولویت شمارۀ یک خود بدانند. شاگردی مسیح، همانقدر برای زنهاست که برای مردها. واکنش عیسی به اعتراض مرتا میهماننوازی یا نقش سنتی زن را زیر سؤال نمیبرد، بلکه مقصود عیسی این است که هر که میخواهد او را پیروی و خدمت کند باید نخست از او بیاموزد؛ و این زن و مرد نمیشناسد. شاگردی عیسی، جای اول را نسبت به وظایف خانوادگی میگیرد و این نیز زن و مرد نمیشناسد. اولویتهای زندگی چه مرد و زن، با آمدن عیسی و پادشاهی خدا تغییر میکند. آن "نصیب و قسمت نیکو" باید تعیین کنندۀ شیوۀ زندگی پیرو عیسی باشد، چه زن و چه مرد.
« زنها هم مانند مردها باید شنیدن و اطاعت از کلام عیسی را اولویت شمارۀ یک خود بدانند.
ﻫ) زنی که دعای خیر کرد (لوقا ۱۱:۲۷-۲۸): این داستان بهترین حسن ختام برای این بخش است، زیرا پیام اصلی آن را با ایجاز و زیبایی هر چه تمامتر بیان میدارد. در اینجا زنی را میبینیم که عالیترین برکت و مهمترین نقش را برای زن در این میبیند که شخصی برجسته چون یک نبی را به دنیا آورده، در دامان خویش بپرورد. اما عیسی در پاسخ او میگوید که برکتی بالاتر برای انسان، چه زن و چه مرد، وجود دارد. و آن همانا شاگردی عیسی است. شاگردی عیسی حتی مهمتر و مبارکتر از مادر عیسی بودن است! پس هر چند نقش همسر و مادر نقشی بس ارزشمند است، عیسی میگوید که شاگرد او بودن مهمتر از آن است. و در این شاگردی بین زن و مرد تفاوتی نیست.
هر چند نقش همسر و مادر نقشی بس ارزشمند است، عیسی میگوید که شاگرد او بودن مهمتر از آن است. و در این شاگردی بین زن و مرد تفاوتی نیست.
خاتمه و نتیجهگیری
عیسی از بسیاری از معیارهای زمان خود دربارۀ نقش زنان در امور دینی و حتی اجتماعی فراتر رفت و اینگونه راه را برای شرکت فعال آنها در امور روحانی و کلیسایی در آینده باز کرد. البته او به طور کامل در جهت خلاف اصول پذیرفته شدۀ زمان خویش عمل نکرد (مثلاً انتخاب ۱۲ رسول مرد)، ولی قطعاً بنای چیزی را گذاشت که بتدریج تحول بزرگی را ایجاد میکرد، تحولی که هنوز کلیسا نیاز دارد در ابعاد آن به جد بیاندیشد و آن را در موقعیتهای فرهنگی مختلف پیاده کند.
در مورد نقش زنها در رهبری کلیسا هر نظری که داشته باشیم، شکی نیست که تا آنجا که دعوت شاگردی، مسئولیتها و فداکاریهای آن مدّنظر باشد، برای عیسی بین زن و مرد تفاوتی وجود ندارد.
هیچ خوانندۀ منصفی نمیتواند انکار کند که عیسی در رفتارش با زنها انقلابی بود. بهترین حسن ختام برای این نوشتار نقل گفته Dorothy Sayer نویسندۀ صاحبنام، دربارۀ طرز برخورد عیسی با زنان است:
شاید هیچ عجیب نباشد که زنان، نخستین نزد گهواره و آخرین در پای صلیب بودند. آنها هرگز مردی چون این مرد نشناخته بودند، هرگز کسی دیگر چون او وجود نداشته است. نبی و معلمی که هرگز از آنان عیبجویی نکرد؛ هرگز تملقشان نگفت، هرگز ریشخندشان ننمود، و هرگز نخواست بر آنها بزرگتری کند؛ که هرگز لطیفههای آنچنانی در موردشان نگفت، و هرگز رفتارش با آنها بهگونۀ "زنها، خدا بر ما رحم کند!"، یا "خانمها، خدا برکتشان دهد"، نبود؛ که توبیخشان میکرد ولی بدون کجخلقی، و تمجیدشان میگفت ولی بیآنکه از بالا به آنها بنگرد؛ نبی و معلمی که سؤالات و استدلالهای آنها را جدی میگرفت؛ که هرگز آنها را سر جایشان نمینشاند؛ که هرگز سفارش نمیکرد که زن باشند، یا در جای دیگر زن بودن آنها را به ریشخند نمیگرفت؛ که هرگز در مقابل آنها نیازی به دفاع یا به کرسی نشاندن مردانگی خود نمیدید؛ که زنها را همانطور که مییافت، میپذیرفت و در حضور آنها کاملاً از خود آزاد بود.
عیسی از بسیاری از معیارهای زمان خود دربارۀ نقش زنان در امور دینی و حتی اجتماعی فراتر رفت و اینگونه راه را برای شرکت فعال آنها در امور روحانی و کلیسایی در آینده باز کرد.
هیچ عمل، هیچ پیام و هیچ مثلی را در تمام انجیل نمیتوان یافت که طعم و مزۀ خود را مدیون اشاره به ذاتِ کجِ جنسِ مؤنث باشد؛ هیچکس نمیتواند از سخنان و اعمال عیسی حس کند که چیز مضحکی در ذات و طبیعت زنانه وجود دارد.