همه دنيا بكنار عشق به عيسي به كنار ...
آنقَدَر حسرت دیدار تو دارم که نگو...
بسکه دلتنگ تو ام ،از سر شب تا به سحر...
آنقَدَر عشق به نام تو بنازم ، که نگو...
جانِ من حرف بزن! امر بفرما عيسي.
آنقَدَر گوش به فرمان تو هستم که نگو...
کوچه پس کوچه ي قلبم پر بُوَد ، زِ تنهايي...
آنقَدَر بی تو در این شهر غریبم که نگو...
مَسحَم! ، یاد تو آرامش اين قلب من است...
آنقَدَر وسوسه عشق ، بتو دارم ، که نگو...
امشب از کوچه ی دلتنگیِ من هم بُگذر
آنقَدَر حسرت آغوش تو دارم که نگو...
جانِ من زود بیا ، چون هوست كرده دلم
آنقَدر خاک کف پای تو هستم که نگو...
شعري از روبيك ساكاشويلي