سکونت و عمل روحالقدس
چنانکه پیشتر دیدیم، ارمیای نبی در پیشگویی خود درباره عهدجدیدی که خدا با قوم خود خواهد بست، وجه تمایز این عهد را نوشته شدن شریعت خدا بر قلوب و اذهان افراد قوم میداند. اینگونه قوم خواهند توانست مطابق میل خدا زندگی کنند، زیرا احکام خدا دیگر برای آنها امری صرفاً خارجی و حروفی که بر سنگ نقش شده باشد نخواهد بود بلکه در باطن و مرکز شخصیت (قلب) آنها جای خواهد گرفت. به عبارت دیگر، افکار، احساسات و تصمیمات آنها با اراده خدا، چنانکه در شریعت بیان شده است، همسو خواهد گشت.
چگونگی تحقق این امر را نه خود ارمیا بلکه نبی دیگری به نام حزقیال پیشگویی کرده است. حزقیال بیان میدارد که خدا به قوم خود اسرائیل تولدی نو و دلی تازه خواهد بخشید. او دل سنگی را از افراد قوم خواهد گرفت و به آنها دلی گوشتین خواهد بخشید و روحی تازه در اندرونشان خواهد نهاد. و در نقطه اوج همه اینها، خدا به قوم میگوید: «روح خود را در اندرون شما خواهم نهاد و شما را به فرایض خود سالک خواهم گردانید تا احکام مرا نگاه داشته، آنها را به جا آورید» (حزقیال ۳۶:۲۷).
پولس رسول بر اساس همین دو پیشگویی، به مومنان شهر قرنتس میگوید که آنها رساله مسیح هستند، رسالهای که نه با مرکب بلکه با روح خدای حی، و نه بر الواح سنگی بلکه بر الواح گوشتین دل مومنان نوشته شده است. و در توصیف ماهیت اخلاق مسیحی در غلاطیان ۵:۱۶ آن را رفتار کردن به روح یعنی رفتار تحت الهام، هدایت و کنترل روح خدا میداند. به دیگر سخن، در مسیحیت شریعت و اصول اخلاقی از قدرت اجرائی در درون فرد فرد مومنان برخوردار میشود، که این قدرت چیزی جز عمل روحالقدس در درون ایماندارن نیست.
شریعت مسیح
ولی این بدان معنی نیست که عمل روحالقدس منفک از هرگونه شریعت یا اصول اخلاقی عینی و قابل تعریف است. به عبارت دیگر رفتار کردن به روح در پیروی از الهامات و انگیزشهای درونی خلاصه نمیشود بلکه تشخیص درست ندای درونی روح نیازمند رجوع به معیار و اصول عینی و مشخص اخلاقی است. پولس رسول این معیار اخلاقی زندگی مسیحی را در یک عبارت، "شریعت مسیح" میخواند (غلاطیان ۶:۲؛ دوم قرنتیان ۹:۲۱). شریعت مسیح به طور خلاصه، الگوی اخلاقی متبلور در شخصیت و تعالیم مسیح و تفسیر رسولان از آن است.
حال، شریعت مسیح دربردارنده بسیاری از اصول مندرج در شریعت موسی است. به دیگر سخن، اینکه مسیحی از شریعت موسی به عنوان یک نظام شرعی تام و تمام آزاد شده است، بدان معنی نیست که هیچ یک از اجزا نظام فوق نیز برای او لازمالاجرا نیست. بلکه مسیحی از چشمانداز شریعت مسیح به احکام و اصول اخلاقی عهدعتیق مینگرد و به شکل تبدیل یافته و به کمال رسیده آن پس از عبور از صافی شریعت مسیح پایبند است. البته این به رغم آنچه برخی گمان کردهاند، بدان معنی نیست که هر آنچه از اصول و احکام عهدعتیق که در عهدجدید تکرار نشده باشد، دیگر برای مسیحیان ارزش اخلاقی ندارد. نگرش مسیحی به عهدعتیق پیچیدهتر از این است.
اصلی که در این مورد باید به کار بست این نیست که اخلاقیات عهدعتیق دیگر معتبر نیست مگر اینکه در عهدجدید تأیید شده باشد. بلکه اینکه اصول عهدعتیق همچنان معتبر است مگر اینکه در عهدجدید نفی شده یا تغییر شکل یافته باشد.
ماهیت رفتار به روح
در مورد کار روحالقدس و معنی رفتار کردن به روح باید از چند کجفهمی دیگر نیز برحذر بود. این کجفهمیها سبب شده که چنانکه در آغاز مقاله گفتیم، برخی نسبت به هرگونه مقررات، تشکیلات و تشریفات دینی و کلیسایی بدبین باشند.
رفتار کردن به روح نه حالتی انفعالی بلکه حالتی فعال است. به دیگر سخن، رفتار به روح به معنی دست کشیدن از هرگونه تلاش برای انجام اراده خدا و صرفاّ تسلیم انفعالی به قدرت روح نیست، بلکه نوعی همکاری با روح خدا و اطاعت از انگیزشهای درونی روح و احکام موجود در کلام خداست .
رفتار به روح لزوماّ رفتاری ناخودآگاه نیست، بلکه مومن با آگاهی به آنچه کلام خدا از او انتظار دارد و توجه و تمرکز کامل بر آنها، تحت هدایت و تقویت روح عمل میکند.
رفتار به روح لزوماّ رفتاری آنی و برنامهریزینشده نیست. روحالقدس همانقدر میتواند در تهیه برنامه و طرح و نظام کاری، شخص را هدایت کند که در حرکتهای آنی و پیشبینی نشده.
رفتار به روح صرفاّ حالتی احساسی نیست بلکه تمامیت فکر، اراده و احساسات درگیر آن است.
کار روح صرفاً کاری فردی نیست بلکه روح خدا در نظم و هماهنگی گروهی همانقدر میتواند عمل کند که در هدایت فردی.
نتیجهگیری
ما از شریعت موسی آزاد شدهایم و دیگر مکلف به انجام همه قوانین آن نیستیم.
خدا عهد تازهای با ما بسته است که طی آن روح خود را در ما گذاشته تا به ما در انجام اراده خدا کمک کند.
ما زیر شریعت مسیح هستیم و همه ارزشهای اخلاقی را که در شخصیت او متبلور بوده و در تعالیم او و رسولانش در اختیار ما گذاشته است انجام میدهیم. این خود خیلی از تعالیم عهدعتیق را شامل میشود. به علاوه قسمتهایی از عهدعتیق نیز که در عهدجدید نفی نشده و یا تغییر شکل نیافته است، کماکان به قوت خود باقی است.